جمعه ام شب شد و گویا خبر از یارم نیست

دل شکست و ز چه رو دلبر و دلدارم نیست

 

آمدم بر سر بازار به شوق یوسف

جان به کف آمدم ویوسف بازارم نیست

 

در پی ات ای گل نرگس به گلستان رفتم

دیدم آنجا خبری از گل بی خارم نیست

 

جز تماشای جمال تو عزیز زهرا

مرهمی بر دل غمدیده وبیمارم نیست

 

جز تو ای خسرو خوبان که امید همه ای

هیچ کس آگه از این قلب شرربارم نیست

 

بر در دوست اگر از پی حاجت رفتم

جز تمنای وصال تو مرا کارم نیست

 

حسن جواهری