بسم رب الحسین
انت فی بهجتی
دل تنکی هات بردار
به روی قلبم بذار
غمی بده به عالم نگاتو خوب نگه دار
عشق منی یار من دلبر من جان من
ای تو امید قلبم به عشق تو زنده ام
ای کاش بیام به سوی شش گوشه ی تو مولا
ای کاش بیام به سوی صحن وسرای آقام
ای کاش ببینم روزی که اومدم به سویت
به سوی عشق عالم
به سوی ستاره ی غم
اسمش شنیدی تا حالا برادر اون مولا
اون که نسبش هس سقا کارش بردن دلها
یاری که توی دنیا تکه و تنها میتازه
یاری که این دل من به عشق او مینازه
یاری که خدا هم به داشتنش مینازه
خواهر او غمگینه از غم مولا میمیره
ستاره ی مذهبه با نوی عالم زینبه
عاشق اونجاییم بهش میگن کربلا
ای کاش توی اون دنیا یارم باشه گل یاس
گلی که رنگ و بویش عالم کرده سر مست
گلی که کل عالم چشم به راهش نشستن
روزی بیای ای خوبم ببینی سوت و کورم
از عشق تو میسوزم
آخر ندارم حرفی با دل سازگارم
مگو زدرد ای دل مگو که بیقرارم
نمیدونم که آخر حرف دلم رو گفتم چشمامو آخر بستم به انتظار نشستم
شاید زندگی آید شاید امید آید و شاید او بیاید
به امیدش می مانم
مجتبی.ص
برچسب ها :
یا , مهدی , ادرکنی ,