![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
در جای دیگر حضرت فاطمه (س) به پیامبر اکرم می فرماید: آن چه برای زنان نیکو است آن است که مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز از او ننگرند. و در صحنه ای دیگر از مرد نابینایی که با رسول خدا (ص) به منزل فاطمه (س) آمده بود، فاصله گرفت و فلسفه تصمیم خود را این چنین بیان کرد: پدرجان ! اگر او مرا نمی بیند، من او را می نگرم و او بوی زن را استشمام می کند. از دیدگاه آن حضرت روابط زنان و مردان بیگانه به طور مطلق ممنوع نشده بل که حفظ ارزش ها و معیارهای الهی انسانی در روابط شرط اول است.
4-عبادت فاطمه (س) : باید سراسر زندگی این بانوی معصوم را در حال عبادت محسوب کنیم چه این که «خدمت به خلق» مخصوصا خدمت فعال در خانه علی(ع) بالاترین خدمت و حمایت و اطاعت از آن بزرگوار به حساب می آمد و پاداش آن را هم پیغمبر (ص) تقرب در پیشگاه خداوند و بهشت جاودان می دانست. اما در عبادت به معنی نماز خواندن، شب زنده داری و مناجات با پرورگار عالم هم، حضرت فاطمه (س) در میان آن همه کارهای سخت زندگی در شرایط آن روز، آن بزرگوار جدیت و تلاش فوق العاده ای به خرج می داد. در میان امت اسلامی، کسی از فاطمه(س) عبادت کننده تر وجود نداشت، زیرا فاطمه (س) آن قدر به نماز و عبادت می پرداخت که پاهای او متورم و آزرده می گردید.
در زمینه عبادت و روحیه خیرخواهی و مردم دوستی آن بانوی بزرگ، به نقل از فرزندش امام حسن(ع) آمده: شب جمعه ای ناظر عبادت و شب زنده داری مادرم بودم، وی در محراب عبادت خود، پیوسته در حال رکوع و سجود و مناجات و دعا بود و برای مرد و زن اهل ایمان هم از خداوند درخواست موفقیت و خیر صلاح می کرد حتی با نام اشخاص، تا این که سپیده صبح طلوع کرد و هوا روشن شد و گفتم: مادر برای خودت هیچ دعایی نکردی در حالی که پیوسته برای دیگران دعاگو بودی ! آن گاه فرمودند: فرزندم انسان مسلمان باید اول در دعا به فکر دیگران باشد. بعد برای خود دعا کند.
5-آموزش فرزند: آن طور که تاریخ گواه می دهد. فاطمه (ع) در مورد تعلیم و تربیت فرزندان خویش مادری دلسوز پر تلاش و موفق بوده است. آن گاه که امام حسن (ع) هفت ساله بود. او رابه مسجد می فرستاد تا مطالب وحی را از زبان پیغمبر (ص) بشنود. و آن گاه که آن کودک هفت ساله به خانه باز می گشت مادر که گویا منظور تشویق فرزند خود را هم داشت از وی می خواست آن چه را از پیامبر (ص) شنیده بود برای مادر بازگو نماید. آن گاه هم که این مادر مهربان، با امام حسن(ع) کوچک خود در حیاط خانه بازی می کرد و او را روی دست بالا و پایین می انداخت به او الگوی ایمان و زندگی می داد و راه و رسم عدالت دوستی و ظلم ستیزی را این گونه می آموخت.
اشبه اباک یا حسن / و اخلع عن الحق الرسن
و اعبد الهازامنن / و لا توال ذاالاحسن
پسرم! هم چون پدر خود باش و ریسمان ظلم و ستم را از گردن حق گسیخته گردان. به عبادت خداوندی برخیز که دارای نعمت های فراوان است و هرگز با افراد ستم پیشه طرح دوستی نداشته باش.
در این که «صداقت» یعنی راست اندیشی، درست گفتاری صحیح رفتاری و در مقابل پرهیز از کج فکری، خودداری از دروغ و ناروا و مرتکب نشدن به انحراف و لغزش، پایه و مایه موفقیت هر تشکل و حرکت دسته جمعی مخصوصا کامیابی «کانون خانواده» است. کمتر کسی به خود تردید راه می دهد. در این میان الگو خواهی و الگویابی نقشی ویژه در شکل گیری شخصیت انسان ها ایفا می کند و از آغازترین روزهای زندگی به صورت نیازی فطری در محیط خانواده و با پذیرش گفتار و رفتار اطرافیان پدیدار می شود و با ورود به عرصه های مختلف اجتماع، جلوه ای چشمگیرتر می یابد و افزون بر پذیرش و یادگیری، در پرورش و شکل پذیری شخصیت انسان تاثیر می گذارد و او را به «صعود» یا «سقوط» می کشاند.
دخت آفتاب، زهرای مرضیه نمونه یک الگوی نیکو و «اسوه حسنه» می باشد که بی شک شناخت عرصه عظمت و گستره شخصیت ایشان در فراز و فرود زندگی راه اطاعت، ارادت و پیروی تمام عیار را به همه علاقه مندان می نمایاند تا در هنگامه های حوادث طاعتی بی چون و چرا از جانشینان معصومان(ع) در جامعه از خود نشان دهیم و «فاطمه وار زیستن» را نصیب خود سازیم.
بارزترین ویژگی اخلاقی و رفتاری فاطمه (س) دختر والاگهر پیامبر اسلامی هم این است که اضافه بر گروه تاریخ و همگان، عایشه همسر پیامبر (ص) می گوید: من غیر از پیغمبر (ص) هیچ کس را از فاطمه (س) راستگوتر ندیده ام. آن گاه بر اساس همین خصلت صداقت و درستی فاطمه(س) است که آن بزرگوار، لقب «صدیقه» هم یافته است.
اگر بخواهیم در مورد خصایص و ویژگی های حضرت فاطمه (س) سخن بگوییم باید کتاب های مطلب نوشت فلذا برای آشنایی بیشتر حضرت به گوشه های از زندگی نورانی ایشان اشاره می نماییم.
1- ازدواج فاطمه(س): پیوند زناشویی فاطمه (س) که نخستین دستور آن از سوی پروردگار عالم بود برقرار شد و در مقابل کارشکنی رقیبانی که رسول خدا(ص) دختر خود را به آنان نداده بود سخنانی نگران کننده ای به حضرت فاطمه می گفتند که رسول خدا تو را به ازدواج جوانی در آورده که فقیر است و مال و ثروتی ندارد، رسول خدا نیز به آن حضرت فرمود: نه پدر تو فقیر است و نه شوهر تو، بل که او بهترین شوهرست.
در جاهای متعددی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که ای فاطمه!خداوند به من دستور داد تا تو را به ازدواج در آورم که ایمانش به من از هر کس جلوتر است و علم او بر دیگران افزون و این را بدان که ازدواج با علی امر خدا بود. به هر حال حضرت فاطمه و علی (ع) زندگی خود را با مهریه 48 درهمی آغاز نمودند.
2- عرصه خانوادگی: با پژوهشی اندک در زندگانی حضرت فاطمه (س) متوجه خواهیم شد که در ابتدا با استفاده از راهنمایی های دلسوزانه و تجارب حکیمانه بزرگترهای خویش مانند رسول اکرم (ص) در مورد کارهای زندگی و اداره امور خانه از آن حضرت کسب تکلیف می نمودند.
روایت است از سلمان فارسی، که روزی در خانه فاطمه بودم دیدم آن بانو نشسته بود و آسیابی پیش روی وی قرار داشت و به وسیله آن مقداری جو آرد می کرد. ناگاه دسته آسیاب را نگاه کردم دیدم خون آلود است و در آن سو امام حسین (ع) که در هنگام کودک شیخواری بود بر اثر گرسنگی به شدت گریه می کرد رو به حضرت کرده و گفتم: ای دختر رسول خدا چندان خود را به زحمت نینداز، فضه- کنیز شما – اکنون در خدمت حاضر است (از او کمک بخواهید). فرمود: رسول خدا به من سفارش نموده، تا کارهای خانه را یک روز من و روز دیگر فضه انجام دهد. دیروز نوبت فضه بود و امروز نوبت من است.
یا در جای دیگر نقل است: روزی پیامبر اکرم(ص) به خانه فاطمه(س) می آید و مشاهده می نماید گردن بند طلایی بگردن دخترش آویزان است که علی (ع) از حقوق خویش آن را برای همسر خود خریداری کرده است، می فرماید: دخترم مبادا طوری زندگی کنی که مردم بگویند فاطمه (س) دختر محمد(ص) همانند جباران و قدرتمندان لباس می پوشد و رفتار می نماید. آن گاه حضرت فاطمه که مسئولیت الهی در قبال نبوت احساس می کند گردن بند را می فروشد و از قیمت آن برده اسیری را خریداری و آزاد می نماید.
این جاست که فاطمه (ع) براساس یک احساس مسئولیت شدید الهی و اجتماعی ساده زیستی را انتخاب می کند.
3-عرصه معنوی اخلاقی: از سلمان نقل شده است که روزی فاطمه را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر دارد. در شگفتی ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاه ایران و قیصر روم بر کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های طلا بافت به تن می کنند و این دختر رسول خداست که نه چادرهای گران قیمت سردارد و نه لباسهای زیبا بر تن. فلذا حضرت فاطمه (س) به سلمان می فرماید:«ای سلمان! خداوند بزرگ لباس های زینتی و تخت های طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.»
در روایات شریف نسبت به ذکر، کتابت، نگاه کردن و انتشار فضایل اهلبیت(ع) تأکید و تشویق فراوانی شده است. این بدان سبب است که انتشار این فضایل در میان مردم، موجب علاقه پیدا کردن آنان به اهل بیت میشود و هنگامی که مردم از فضایل ایشان آگاهی یابند، نسبت به آنان محبت ورزیده و از ایشان پیروی خواهند کرد.
رسول خدا(ص) میفرمایند:
«خداوند متعال برای برادرم ـ علیابن ابیطالب ـ فضایلی قرار داده که شمارش نمیشود، پس هر کس فضیلتی از فضایل او را بیان نماید ـ در حالی که به حقیقت آن اقرار داشته باشد ـ خداوند همة گناهانش ـ از اوّل تا آخر را ـ میآمرزد؛ و هر کسی فضیلتی از فضایل او را بنویسد، تا هنگامی که آن نوشته موجود باشد، ملائکه برایش استغفار مینمایند؛ و هر کس به فضیلتی از فضایل او گوش فرا دهد، خداوند گناهانی را که به وسیلة شنیدن مرتکب شده، میآمرزد؛ و هر کس به نوشتهای از فضایل علی نگاه کند، خداوند متعال گناهانی را به وسیلة نگاه مرتکب شده، میآمرزد».
سپس فرمودند:
«نگریستن به علیبن ابیطالب، و ذکر او عبادت است و خداوند ایمان هیچ بندهای از بندگانش را نمیپذیرد مگر همراه با ولایت او و برائت و بیزاری جستن از دشمنان او».19
از ام سلمه ـ که خدا از او خشنود باد ـ نقل شده که گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمودند:
«هیچ جمع و گروهی پیرامون فضایل علیبن ابیطالب گرد هم نمیآیند، مگر آنکه ملائکة آسمان بر آنان فرود میآیند تا آنکه ایشان را در بر میگیرد. پس هنگامی که متفرق شوند، ملائکه به آسمان عروج میکنند. پس دیگر ملائکه به آنان میگویند: ما از شما رایحة خوشی استشمام میکنیم که از دیگر فرشتگان به مشام نمیرسد و ما شمیمی خوشبوتر از آن نیافتهایم. میگویند: نزد گروهی بودیم که محمد و اهلبیت او را یاد میکردند، و مقداری از رایحة آنان به ما درآمیخت و معطر شدیم.
پس فرشتگان دیگر به آنان میگویند: ما را نیز نزد آنان پایین ببرید. میگویند پراکنده شوید و هر یک از آنان به منزلش میرود و باز میگویند ما را پایین ببرید تا از محلّ آنان خوش بو شویم».20
سیرة امامان(ع) و شیعیان و اصحاب ایشان، ذکر فضایل اهلبیت (ع) در هر زمان و مکانی حتی در تیرهترین شرایط و موقعیتها بوده است، و میبینیم که امام علی(ع) مناقب خود را در برابر مردم، به صورت احتجاج و سوگند بیان مینمودند.
و امام حسن(ع) فضایل خود را در برابر معاویه آشکار میساختند، و امام سجّاد(ع) در بیان فضایل اهلبیت(ع) در مسجد جامع اموی ایراد خطبه مینمایند، اباذر ـ صحابی معروف ـ در مکّه در هنگام حج برای بیان فضایل ایشان برای مردم به پا میایستد، جابرانصاری برای بیان فضایل اهلبیت(ع) در کوچههای مدینه به راه میافتد، رشید هجری حتی در پای چوبة دار نیز لب از بیان فضایل ایشان فرو نمیبست.
همین طور کمیت که سیسال چوب دارش را به دوش میکشید و فضایل امامان(ع) را با صراحت بیان میکرد.
و بالاتر از این، آنکه حتی بعضی از شیعیان به ذکر فضایل اهلبیت(ع) میپرداختند که بر اساس حقّ ولایت ایشان، نقصان (دنیوی) نیز به آنان رسیده بود، مانند قصة آن غلام که امام علی(ع) دستش را قطع نمودند و مردی که بر امام صادق(ع) وارد شد و دستش را به زنی کشید.
پنهان نمودن فضایل
در مقابل، امویان، عباسیان و دیگران همة توان خود را در پنهان کردن فضایل اهل بیت(ع) و محو آن، به کار بستند. از جمله، معاویه به دورترین مناطق تحت حکومتش نوشت از هر کسی که حدیثی دربارة مناقب علی(ع) نقل کند، برائت میجویم. وی به سمرة بن جندب، چهار صد هزار درهم داد تا آیاتی را که در شأن علی(ع) نازل شده است، تغییر دهد.
لذا شیعیان مأمور شدند که برای بیان روایت از امیرالمؤمنین(ع) بگویند: «مردی از قریش» گفت، یا «ابو زینب» چنین فرمود.21
با وجود همة این تلاشها در راه پوشاندن فضایل اهلبیت(ع)، امّا فضایل ایشان همچنان در شرق و غرب زمین پراکنده و منتشر است.
ابن ابیالحدید معتزلی در این باره میگوید:
فضایل او ـ علی(ع) ـ از بزرگی و جلالت، و انتشار و اشتهار، در سطحی قرار دارد که بیان و معرفی آنها، مرتبه و منظری بلند میطلبد. من چه بگویم دربارة مردی که مخالفان و دشمنانش به فضیلت او اقرار دارند و قادر به انکار مناقب و کتمان فضایل او نیستند، و چه بگویم دربارة کسانی که همة فضایل با او نسبت داشته، هر دستهای از خوبیها به او منتهی و هر طایفهای مجذوب او شده، و رئیس فضایل و سرچشمة آن است.22
ابن شهر آشوب نقل میکند: «اعرابیای در مسجد کوفه چنین میگفت: ای مرد مشهور در آسمانها و زمینها و در دنیا و آخرت! پادشاهان جور و ستمگران دوران، همة همّ خود را برای خاموش ساختن نورت به کار بستند، امّا خداوند جز بر تلألؤ و درخشش آن نیفزود.
به او گفتند: منظورت از این کلمات چیست؟
گفت: امیرالمؤمنین (ع).
این را گفت و از دیدهها نهان شد».
از شعبی به صورت مستفیض روایت شده که گفت: پیوسته از خطبای اموی میشنیدم که امیرالمؤمنین (ع) را بر منابر سبّ میکردند و گفتههای زشت و نادرستی را به آن حضرت نسبت میدادند ولی با وجود این همه، گویا کسی بازوی آن جناب را گرفته، به آسمان بالا میبرد و مقام رفیع آن حضرت را آشکار میساخت؛ و نیز میشنیدم که آنان پیوسته مدح و منقبت اسلاف و گذشتگان خویش را مینمودند و چنان مینمودند که مرداری را بر مردم مینمودند و جیفهای را عیان کرده باشند؛ یعنی هر چه مدح گذشتگان خود میکردند، تعفن آنها بیشتر آشکار میشد و این مطلب خرقعادت و معجزهای آشکار است، زیرا در این حال باید فضیلتی از آن حضرت انتشار نمییافت و نورش از میان میرفت، بلکه نکوهش جای ستایش را میگرفت در حالی که فضایل و مناقب حضرتش شرق و غرب را پر کرده، غالب انسانها از دوست و دشمن، وی را مدح میگویند 23».
یریدون أن یطفؤوا نورالله بأفواههم و یأبی الله إلاّ أن یتمّ نوره و لو کره الکافرون.23 و 24
میخواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند، ولی خداوند نمیگذارد تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.
از جمله دلایل امامت اهل بیت(ع) بر همة مخلوقات، فضایلی است که ایشان به آن آراسته شدهاند. در علم کلام آمده است که شرط امامت، برتری داشتن او بر همة اهل زمان خویش است و در سراسر تاریخ، کسی برتر از او وجود ندارد.15
خداوند متعال فرموده است:
و فضّلنا?هم علی کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً.16
و آنان [فرزندان آدم] را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری آشکار دادیم.
از امام رضا(ع) روایت شده است:
امام، نشانههایی دارد: عالمترین، حکیمترین، با تقواترین، بردبارترین و عابدترین مردم است.17
همچنین آن حضرت(ع) میفرمایند:
همانا امام، یگانة روزگار خویش است. هیچ کس به درجة او نمیرسد، هیچ دانایی نظیر او نیست و دارای رتبة مخصوصی از فضایل است، که آن را به صورت اکتسابی و نه از طریق درخواست، بلکه از عطای خداوند بخشاینده دریافت نموده است.18
علاّمة حلّی در کتاب کشفالمراد مینویسد:
امام، باید برتر از رعیت خویش باشد. زیرا نسبت میان او و دیگران یکی از حالتهای تساوی، نقصان یا برتری است. حالت سوم مطلوب و حالت اوّل محال؛ زیرا در صورت وجود تساوی، ترجیح او بر دیگران به واسطة امامت ممکن نیست به وجود بیاید. حالت دوم نیز محال است، زیرا مقدم داشتن فرد فروتر بر برتر قبیح است.
فضائل امام هادی (ع)
امامان وپیشوایان معصوم (ع) انسانهای کامل وبرگزیده ای هستند که به عنوان الگوهای رفتاری ومشعلهای فروزان هدایت جامعه بشری از سوی خدا تعیین شده اند گفتار ورفتار وخوی ومنش آنان ترسیم حیات طیبه انسانی ووجودشان تبلور تمامی ارزشهای الهی است.
آنان به تعبیر امام هادی (ع) این چنیند :” معدن الرحمة وخزان العلم ومنتهی الحلم واصول الکرم وقادة الامم واولیاء النعم وعناصر الابرار ودعائم الاخیار وساسة العباد وارکان البلاد وابواب الایمان وامناء الرحمن وسلالة النبیین وصفوة المرسلین وعترة خیرة رب العالمین ومصابیح الدجی واعلام التقی وذوی النهی واولی الحجی وکهف الوری وورثة الانبیاء والمثل الاعلی والدعوة الحسنی وحجج الله علی اهل الدنیا والآخرة والاولی“ ، معدن رحمت ، گنجینه داران دانش نهایت برد باری وحلم ، بنیانهای کرامت وریشه ها ی نیکان ، عصاره وبرگزیده پیامبران ، پیشوایان هدایت ، چراغهای تاریکی ها ، پرچمهای پرهیزگاری ، نمونه های برتر وحجتهای خدا بر جهانیان هستند.( مفاتیح الجنان ص 544)
بدون شک ، ارتباط با چنین چهره های وپیروی از دستورها ورفتارشان ، تنها راه دستیابی به کمال انسانیت وسعادت هردو جهان است. پیشوای دهم (ع) یکی از پیشتازان دانش وتقوا وکمال است که وجودش مظهر فضائل اخلاقی وکمالات نفسانی والگوی حق جویان وستم ستمستیزان است .
امام هادی (ع) پیوسته تحت نظر حکومتهای جور بود وسعی می شد که آن حضرت با پایگاهای مردمی وافراد جامعه تماسی نداشته باشد با این حال آن مقدار از فضائل اخلاقی که از او بروز کرده ، دانشمندان وشرح حال نویسان وحتی دشمنان اهل بیت علیهم السلام را به تحسین وتمجید آن وجود الهی وا داشته است.( ابوعبد الله جنیدی) می گوید :" سوگند به خدا ، او بهترین مردم روی زمین وبرترین آفریده های الهی است.
”ابن حجر“ در شرح حال آن حضرت می نویسد :" وکان وارث ابیه علماً وسخاء " او در دانش وبخشش وارث پدرش بود .(ائمتنا ج2ص252)
”متوکل“ در نامه ای که برای امام" ع " می نویسد خاطرنشان می کند : امیر المؤمنین عارف به مقام شما است وحق خویشاوندی را نسبت به شما رعایت می کند وطبق آنچه مصلحت شما وخوانواده تان میباشد عمل می کند .
اینک به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق کریمه ورفتار سازنده آن حضرت نمونه هایی را یاد آور میشوم.
الف: انس با معبود: پیشوایان معصوم علیهم السلام در بالاترین درجه مقام شناخت حق تعالی قرار داشتند وهمین درک وبینش عمیق ، آنان را به ارتباط وانس همیشگی با خدا واداشته وشعله های آتش عشق به معبود ووصال به حق بر جانشان شرر می افکند وآرامش را از انان سلب می کرد .
امام هادی (ع) شب هنگام به پروردگارش روی می آورد شب را با حالت خشوع به رکوع وسجده سپری می کرد وبین پیشانی نورانیش وزمین جز سنگریزه وخاک حائلی وجود نداشت وپیوسته این دعا را تکرار می نمود :الهی مسئ قد ورد ,وفقیر قد فصد , لا تخیب مسعاه وارحمه واغفر له خطأه .
بار لها ! گنهکاری بر تو وارد شده وتهیدستی به توروی آورده است , تلاشش را بی نتیجه مگردان واو را مورد عنایت ورحمت خویش قرارداده واز لغشش در گذر. (ائمتنا ج2 ص257، سیرة الامام العاشر علی الهادی ص55)
پارسایی وانس با پروردگار آنچنان نمودی در زندگی امام نقی علیه السلام داشت که برخی از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگی ها وصفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداخته اند ,” ابن کثیر“ می نویسد :” کان عابداً زاهداً“ , او عابدی واراسته وزاهد بود.(الصواعق المحرقة ص207، البدایة والنهایة ج11ص15)
یافعی می گوید :” کان متعبداً ,فقیهاً ,اماماً ...“ او کمر همت به عبادت بسته ، فقیه وپیشوا بود .
ابن عباد حنبلی ، نیز می گوید: ”کان فقیهاً ,اماماً , متعبداً...“ او فقیه وامام عابد بود.(تاریخ اجمالی پیشوایان (ع)).
ب:سخاوت وجود : امامان معصوم (ع) برای مظاهر دنیوی از جمله مال وثروت ارزش ذاتی قائل نبودند وسعی می کردند وبه حد اقل آن که زندگی معمولی روزانه آنان را تامین کرده اکتفا کنند وآن بزرگواران را در راه انجام وظایف مردمی واجتماعی یاری رساند بسنده کنند وما زاد آنرا در راه هایی که موجب خشنودی خداوند بود صرف کنند.
یکی از این راهها انفاق به افراد تهیدست ونیازمند میباشد. این سیاست خدا پسندانه مالی” که در زندگی همه معصومین (ع) در سطح گسترده ای به چشم می خورد“ علاوه بر جنبه های معنوی وآثار اخروی ، عامل مهمی در کاهش فقر وفاصله طبقاتی جامعه اسلامی وتالیف قلوب افراد وحفظ شخصیت وعلاقه مند ساختن آنان به مکتب اهل بیت وجلوگیری از ارتباط گرفتن ونزدیک شدن آنان به دستگاه زروزور خلفابود.
در پرتو برخورداری ائمه (ع) از این خلق نیکو , وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید , وخانه شان نه تنها مرکز نشر دانش ، بلکه پناهگاه افراد نیازمند ودر مانده ومحل رفت وآمد انسانهای مختلف به ویژه انان که از راه دور امده بودند بود. این مساله هم برای عموم مردم جا افتاده بود , به گونه ای که وقتی فرد نیازمند ودرمانده ای را می دیدند او را به خانه امامان (ع) راهنمایی می کردند ، وهم برای خود افراد درمانده ، بدین معنی که به محض مواجه شدن با مشکلی مستقیماً سراغ خانه امامت را می گرفتند .
امام هادی (ع) همچون پدر بزرگوارش کانون سخاوت وکرم بود وگاهی مقدار انفاق به حدی از فزونی می رسید که ” ابن شهر آشوب“ در مناقب می نویسد :
ابو عمر وعثمان بن سعید واحمد بن اسحاق اشعری وعلی بن جعفر همدانی به نزد علی بن حسن عسکری رفتند احمد ابن اسحاق از وامی که برگردنش بود نزد حضرت شکایت کرد , آنگاه امام به عمرو که وکیلش بود , فرمود : به او سی هزار دینار وبه علی بن جعفر نیز سی هزار دینار بپرداز وخود نیز سی هزار دینار برگیر.
دانشمندی مانند ابن شهر آشوب پس از نقل آن می گوید :” این مقدار انفاق ، معجزه ای است که جز پادشاهان از عهده کسی ساخته نیست وتا کنون این مقدار انفاق را از کسی نشنیده ام“.(مناقب ج4 ص409)
اسحاق جلّاب می گوید:
برای ابو الحسن گوسفندان زیادی خریدم , سپس مرا خواست واز اصطبل منزلش به جای وسیعی برد که من آنجا را نمی شناختم , سپس تمامی آن گوسفندان را بین کسانی که آن حضرت دستور می داد توزیع کردم .(الکافی ج1ص498)
در روایت دیگر , زمان خرید وتوزیع گوسفندان روز ”ترویه“, ذکر شده است.(اعیان شیعه ج2ص37)
از این روایت بر می آید که آن حضرت در مسائل مالی وانفاقهای جزئی نیز مسائل امنیتی وحفاظتی را رعایت می کرده واین بیانگر شدت محدودیت آن حضرت از سوی دستگاه حکومتی است , با این حال امام این کار را تحت تاثیر پوشش قربانی انجام داد تا هر گونه سوء ظن را نسبت به خود از بین ببرد.
ج: حلم وبردباری : حلم وبرد باری از ویژگهای مهمی است که مردان بزرگ به ویژه رهبران الهی که بیشترین برخورد واصطکاک را با مردم نادان ونابخرد وگمراه داشتند ، از آن برخوردار بوده ودر پرتو این خلق نیکو افراد بسیاری را به سوی خود جذب کردند.
امام هادی (ع) همچون نیاکان خود در برابر نا ملایمات برد بار بود وتا جائی که مصلحت اسلام ایجاب می کرد با دشمنان حق وناسزاگویان واهانت کنندگان بساحت مقدس آن حضرت ، با بردباری برخورد می کرد.
“بریحه“ عباسی ” که از سوی دستگاه خلافت به سمت پیشنمازی مکه ومدینه منصوب شده بود“ از امام هادی (ع) نزد متوکل سعایت کرد وبرای او نوشت:
اگر نیازی به مکه ومدینه داری علی بن محمد را از این دو شهر بیرون کن زیرا او مردم را به سوی خود خوانده وگروه زیادی از او پیروی کرده اند.
بر اثر سعایتهایی پی در پی “بریحه“ متوکل امام را از کنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا (ص) تبعید کرد . هنگامی که امام (ع) از مدینه به سمت “سامراء” در حرکت بود “ بریحه“ نیز او را همراهی کرد.
دربین راه “ بریحه“ رو به امام (ع) کرد وگفت : ” تو خود می دانی که عامل تبعید تو من بودم . با سوگندهای محکم واستوار سوگند می خورم که چنانچه شکایت مرا نزد امیر المؤمنین یا یکی از درباریان وفرزندان او ببری , تمامی درختانت را (در مدینه) آتش می زنم ومحبان وخدمتکارانت را می کشم وچشمه های مزرعه هایت را کور خواهم کرد وبدان که این کارها را خواهم کرد .“
امام (ع) متوجه او شد وفرمود:
” نزدیکترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم ومن شکایت از تو را که بر خدا عرضه کردم نزد غیر اواز بندگانش نخواهم برد .“
” بریحه “ چون این سخن را از امام (ع) شنید , به دامن آن حضرت افتاد وتضرع وناله کرد واز او تقاضای بخشش نمود .امام (ع) فرمود: تو را بخشیدم.(اثبات الوصیه ص196و197)
د: هیبت وشکوه: امامان (ع) مظاهر قدرت و عظمت خداوند و معادن کلمات و حکمت ذات مقدس حق و منبع تجلیات و انوار خاصه او هستند .بر این اساس از یک قدرت معنوی فوق العاده و نفوذ و هیبت خاصی برخوردار ند. این هیبت و عظمت خدادادی را در زیارت جامعه از زبان امام هادی(ع) چنین می خوانیم :
طاطا کل شریف شریفکم ، وبخع کل متکبر لطاعتکم ، و خضع کل جبارلفضلکم ، و ذل کل شیءٍ لکم“
هر بزرگ و شریفی در برابر بزرگواری وشرافت شما سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینی به اطاعت از شما گردن نهاده و هر زورگویی در برابر فضل و برتری شما فروتنی کرده و همه چیز برای شما خوار و ذلیل گشته است .
روی این جهت بارها اتفاق می افتاد که حاکمان جور در غیاب امامان علیهم السلام تصمیمات خطرناکی نسبت به آنان می گرفتند ولی به محض رویاروشدن با انان و نگاه به رخسار پرفروغشان ، کابوس ترس و وحشت بر دلهایشان سایه می افکند به گونه ای که مجبور می شدند از تصمیم خود برگردند.
طبرسی در اعلام الوری به سند خود از امام محمد بن اشتر علوی نقل کرده است که گفت : به همراه پدرم بر درسرای متوکل بودیم , من در آن هنگام کودکی بودم و درمیان گروهی از مردم از طالبین و عباسیان و جعفرین ایستاده بودم که ناگهان ابوالحسن وارد شد.مردم همگی از مرکبهای خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت .
یکی از حاضران از دیگری پرسید! به خاطر چه کسی بیرون آمدیم ؟به خاطر این بچه، حال آنکه او از نظر سال از ما بزرگتر و شریفتر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مرکوب خویش پایین نخواهم آمد پس ابوهاشم جعفری گفت : به خدا قسم کودکان چون او را می بینند به احترام او پیاده می شوند هنوز دیری نگذشته بود که آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وی پیاده شدند ابوهاشم خطاب به حاضران گفت:مگر نمی گفتید دیگربه احترام او پیاده نمی شوید ؟ پاسخ دادند: به خدا قسم احترام خود را از دست دادیم و از مرکوبهای خود پیاده شدیم .
زید بن موسی چندین بار به ”عمر بن فرج“ گوشزد کرد و از او خواست که وی را بر فرزند برادرش ”امام هادی“ مقدم بدارد و می گفت: او جوان است و من عموی پدر او هستم و عمر سخن او را برای امام هادی (ع) نقل کرد. امام فرمود:
”یک بار این کار را بکن فردامرا پیش از او در مجلس بنشان سپس ببین چه خواهد شد .“
روز بعد“ عمر” امام هادی(ع) را دعوت کرد و آن حضرت در بالای مجلس نشست. سپس به”زید“ اجازه ورود داد زید در برابر امام (ع) بر زمین نشست . (اعیان الشیعةج7ص128)
چون روز پنج شنبه شد ابتدا به زید اجازه داد تا وارد شود و درصدرمجلس بنشیند ، سپس از امام خواست تا وارد شود امام (ع) داخل شد . هنگامی که چشم زید به امام (ع) افتاد و هیبت امامت را در رخسار حضرت مشاهده کرد از جایش برخواست و امام را بر جای خود نشاند وخود در برابر او نشست.(اعلام الوری ص347)
هـ- امام ومشکلات مردم : ائمه (ع) نه تنها در زمینه عبادی و بندگی خدا پیشگام بودندوهیچ کس در این میدان گوی سبقت را از آنان نربود , بلکه در زمینه های اجتماعی و رسیدگی به کمبودها و مشکلات مردم و برطرف کردن گرفتاریهای آنان نیز پیشگام بودند, به گونه ای که کسی از در خانه آنان ناامید باز نمی گشت .
تاریخ , نام افرادی زیادی را که برای حل مشکل و رفع گرفتاری خود به پیشوای دهم (ع) مراجعه کرد ه و از محضر آن حضرت با خشنودی بازگشته اند ، ثبت کرده است . که در این مجال به یک نمونه اشاره میگردد:
محمد بن طلحه نقل می کند :
امام هادی (ع) روزی برای کار مهمی سامرا را به مقصد دهکده ای در اطراف ترک کرد در این فاصله عربی سراغ آن حضرت را گرفت به او گفته شد: امام (ع) به فلان روستا رفته است .مرد عرب به سمت دهکده حرکت کرد وقتی به محضر امام (ع) رسید گفت : من اهل از کوفه و از متمسکان به ولایت جدت امیر مؤمنان (ع) هستم ولی بدهی سنگینی مرا احاطه کرده است چندان که قدرت تحمل آنرا ندارم . وکسی را جز شما نمی شناسم که حاجتم را براورد .
امام (ع) پرسید : بدهکاریت چقدر است ؟ عرض کرد : حدود ده هزار درهم .
امام (ع) او را دلداری داد و فرمود ناراحت نباش مشکلت حل خواهد شد .دستوری به تو می دهم عمل کن و از اجرای آن سر متاب : این دستخط را بگیر, هنگامی که به سامرا آمدی مبلغ نوشته شده در این ورقه را از من مطالبه کن هر چند در حضور مردم باشد . مبادا در این باره کوتاهی کنی.
پس از بازگشت امام (ع) به سامرا مرد عرب , در حالیکه عدهای از اطرافیان خلیفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام (ع) به آن حضرت , با اصرار ، دین خود را مطالبه کرد .
امام (ع) با نرمی و ملایمت و عذرخواهی از تاخیر آن ، از وی مهلت خواست تا در وقت مناسب , آنرا پرداخت کند ، ولی مرد عرب همچنان اصرار می کرد که هم اکنون باید بپردازی .
جریان به متوکل رسید. دستور داد سی هزار دینار به امام (ع) بدهند . امام (ع) پولها را گرفت و همه را به آن مردعرب داد.او پولها را گرفت وگفت خدا بهتر می داند که رسالتش رادرچه خاندانی قراردهد. (بحارالانوار ج50ص175 الفصول المهمة ص278)